Today is Friday, April 19, 2024. 18:24امروز، جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳. ۱۸:۲۴ تهران

Advertisement

« Alight Nights | Main | Earthquake »

Reza Ghasemi

مختصری زاویه سادات
به بهانه ی تولد آقا رضا (خرداد ۱۳۸۶)


به سال یک و سیصد و شصت و پنج *** به فصل خیار و پیاز و ترنج
یکی کودکی زاده شد نازنین *** ولی کاش او نامدی بر زمین
پدر این پسر را رضا نام داد *** نَبُد یک ملو او از این قصه شاد
همی فکر فردای این پور بود *** همی شادی از وی بسی دور بود
پدر آبرو در خطر می شمرد *** همی عاقبت را به یزدان سپرد
پدر قاسمی نام و سرهنگ بود *** به مشتش چو آب، آهنین سنگ بود
ولی این رضا بس که بُد ناخلف *** همی آبروی پدر را گرفته هدف
به هر جا که پای پسر می رسید *** دگر پای بابا از آن جا برید
مفید از وجودش سر افکنده شد *** فضایش بسی کرکره خنده شد
دگر اعتباری بدان جا نبود *** رضا ارج و قرب مفید را نمود
رضا مدعی بُد که هر رشته را *** بُوَد اوستاد و بداند وِرا
یکی هیپنوتیزم شد با دست اوی *** به صرع مبتلا شد، خاکش به روی
کنون علم و صنعت مکان رضاست *** همی سرنوشتش به دست رضاست
کریمی ز ترس هک سایت خود *** به او کرد دایورت، اختیارات خود
نداند رضا اسکلی بیش نیست *** شعورش به قد یکی میش نیست
گویند رضا را عشق به Sharing فراوان است و Share کردن، او را بسی آسان. به قلب مریضش توجه ننموده و دهان خود به دود حجرالاسود (۱) بیالوده. ناقلان انجمن و واعظان شیرین سخن در احوالات رضا سخن بسی رانده اند و در وصفش چو خر در گل مانده اند. گویند رضا به وقت شدن به بازار، عطری از عطار طلب کند و چون عطار، ودیعه ای بهر آن خواهد، رضا سر باز زند و خواهان تستش شود.
تو که هیچ ندانی ز عطر و گلاب *** برو دست و پای خودت کن خضاب
به وقت جمع شدن رفیقان، رضا مضحکه و مایه ی خنده بُوَد و به گاه کلاس، هر علم را داننده. دانش رضا را همین بس که بفهمید چدن داغ است و آن که سیاه است نه کبوتر، که زاغ است. علاقه اش به زیر میز زایدالوصف است و شاهد این مدعا همین عکس است:


بگو بهر چه زیر میزی شدی *** بگو از چه رو با کریمی شدی

تو را چه به این کارهای عجیب *** تو از کی رفیق رحیمی شدی؟

پ.ن:
۱) حجر الاسود: Black Stone