House Cleaning
خونه تکونی از زبون تو ....
وقتی به ساله نو نزديک ميشيم، وقتی کم کم عيد نوروز از راه ميرسه، مامانای هر خونهای يادشووون میافته که بايد يه دستی به سرو روی خونه بکشن، از اون موقع که اين فکر پليد تو ذهنشون رشد پيدا می کنه مصيبت شروع ميشه، همه بايد بسيج بشن تا اين فکرو به مرحلهی اجرا بزارن و به قولی خونه تکونی بکنن.
امّا احساس می کنی اصلاً حسّشو نداری، با خودت قرار ميزاری که فقط در پروسهی ديورها کار کنی و غافلی از اينکه طبق نقشهی قبلی پنجره ها هم به عهدهی تو گذاشته شده.
و بيچاره پدرت، اون فقط يه جمعه رو داره و همون يه روز رو هم بايد دستمال به سر وايسه کنارت کار کنه. از یه هفته پيش هم برات خط و نشون می کشن که جمعه با کسی قرار نميزاری ها!، بايد بمونی و کار کنی.